بعد از مدتها برنامهریزی و بازاریابی اپلیکیشن، توانستهاید کاربران زیادی را جذب کنید. تبریک میگوییم؛ ولی این مسیر همچنان ادامه دارد و سروکلهٔ اولین مانع همین جا پیدا میشود: چطور کاربران را حفظ کنیم؟
کاربر اپلیکیشن وقتی برای شما به درآمد تبدیل میشود که از آن استفاده کند و نه، اپلیکیشن را به حال خود رها کند. اینجاست که باید با روشها و تکنیکهای ریتنشن مارکتینگ برای اپلیکیشن آشنا باشید.
در این مقاله، قرار است با هم موثرترین روشهای بازاریابی بازگشتی برای اپلیکیشن را بررسی کنیم تا بتوانید کاربران را هم حفظ و هم وفادار کنید.
اگر موافق باشید، ابتدا ببینیم اصلاً منظور از بازاریابی بازگشتی در اپلیکیشن چیست.
فهرست مطالب
Toggleاگر میخواهید یکی از صاحبان موفق اپلیکیشن باشید، باید بهجای تمرکزکردن روی تعداد کاربران اپلیکیشن، به فکر افزایش ارزش عمر کاربر باشید.
حفظ کاربر بهمعنای توانایی شما برای فعال نگه داشتن کاربران اپلیکیشن در یک بازهٔ زمانی است. برای این کار، شما باید رابطهٔ مستمر و دائمی با کاربران اپلیکیشن برقرار کنید تا آنها را درگیر، راضی و وفادار نگه دارید.
به تمام تلاشهای شما برای حفظ کاربران اپلیکیشن، ریتنشن مارکتینگ برای اپلیکیشن گفته میشود.
نرخ حفظ کاربر مشخصی بهعنوان نرخ خوب وجود ندارد؛ طبق گزارش Statista، نرخ حفظ کاربر بهطور میانگین در یک ماه برای حوزههای مختلف، بین ۱/۵ تا ۱۱/۳ درصد است. اگر نسبت به میانگین حوزهٔ خود عملکرد خوبی نداشتهاید، جای نگرانی نیست؛ چون جا برای پیشرفت همیشه وجود دارد! کافی است برای شروع در ادامه با من همراه شوید تا ۱۴ استراتژی ریتنشن مارکتینگ برای اپلیکیشن را مرور کنیم.
بیشتر بخوانید: بهترین ترفندهای افزایش تعداد کاربر اپلیکیشن
بله، میشود مدام با کمپینهای بازاریابی مختلف، تعداد کاربران اپلیکیشن را افزایش داد؛ ولی چرا برای کسی که قانع شده است اپلیکیشن را نصب کند، تلاش نکنید؟ هزینهٔ بازاریابی کم میشود و از طرفی، شانس بیشتری برای افزایش درآمد دارید.
در این بخش، قرار است با هم ببینیم چه راههایی برای حفظ و بازگرداندن کاربران به اپلیکیشن داریم. کارهایی که میتوانند شما را از دست هزینههای زیاد برای جذب کاربر جدید خلاص کنند.
اولین برخورد کاربر با اپلیکیشن را جدی بگیرید؛ چراکه شما میخواهید نهتنها کاربر سوار شود، بلکه پیاده هم نشود و تا آخر مسیر همراه شما باشد. آمار Appsee نشان میدهد فقط ۲۰ ثانیه فرصت دارید کاربر را تحتتاثیر قرار دهید یا آن را میبندد و میرود.
منظور از آنبوردینگ، فرایند معرفی اپلیکیشن به کاربر است؛ یعنی کاربر یاد میگیرد چطور از اپلیکیشن استفاده کند و چه فایدهای دارد.
هرقدر تجربهٔ ورود را سادهتر کنید، کاربران بیشتر ترغیب میشوند در اپلیکیشن شما بچرخند و با امکانات آن آشنا شوند. برای اینکه مجبور نشوید حرفهای من را قبول کنید، اجازه دهید بگویم طبق مطالعهٔ Localytics، اپلیکیشنها میتوانند نرخ حفظ مشتری را با آنبوردینگ ساده و مناسب تا ۵۰ درصد افزایش دهند.
۳ رویکرد کلی برای آنبوردینگ وجود دارد:
اگر اپلیکیشن «دیجیکالا» را دانلود کنید، میبینید آنها رویکرد اول را پیش گرفتهاند:
چند پیشنهاد هم برای شما دارم:
همین فرایند آنبوردینگ است که باید کاربر را بهسمت گفتن این جمله سوق دهد: این همان اپلیکیشنی است که میخواهم!
نکته: طبق تجربه متخصصان، بهتر است فرایند آنبوردینگ ۳ تا ۵ اسلاید باشد؛ همچنین میتوانید بهجای تصویر، از گیفهای خلاقانه استفاده کنید.
با خودتان صادق باشید! اپلیکیشنی که مدام متوقف میشود یا کند است، همان اپلیکیشنی است که از آن روزانه استفاده میکنید؟ خیر، همان بار دوم که اپلیکیشن بهدلیل خطاهای نامعلوم متوقف شد، آن را رها میکنید.
چیزی آزاردهندهتر از اپلیکیشنی که آنطور که باید کار نمیکند، نیست. به همین دلیل، اپلیکیشن خود را مدام بررسی کنید تا مطمئن شوید کند نیست، باگها و خطاهای بیمورد ندارد و عملکرد خوبی دارد.
حتماً راهی برای ارسال گزارش خطاها و باگها داشته باشید تا کاربر بداند شما واقعاً نگران عملکرد اپلیکیشن هستید و آن را به حال خود رها نکردهاید. علاوه بر عملکرد خود اپلیکیشن، میزان مصرف باتری را هم بررسی و بهینه کنید.
اپلیکیشن شما باید سریع باشد، خطای بیمورد نداشته باشد، کار با آن روان و ساده و در آخر اینکه قابلاعتماد هم باشد (دسترسیهای بیمورد از کاربر نگیرید).
پیشنهاد: حتماً بخش نظرات اپلیکیشن در فروشگاههای مختلف زیر نظر داشته باشید؛ همچنین با گوشدادن به شبکههای اجتماعی (سوشال لیسنینگ) ببینید چه مشکلاتی مدام گزارش میشود.
۲ رویکرد را میتوانید پیش بگیرید:
برای مثال، خودم از ۲ اپلیکیشن اسپاتیفای و TV Time روزانه استفاده میکنم؛ چون بر اساس رفتارم، محتوای هر ۲ اپلیکیشن تغییر میکند.
اسپاتیفای بعد از مدتی، پلیلیستی بر اساس موسیقیهایی که گوش کردهام، میسازد. از طرفی، صفحهٔ اصلی این اپلیکیشن برای ۲ کاربر متفاوت یکی نیست؛ پارامترهایی مثل کشور، زبان و رفتار در محتوای آن نقش دارد.
البته اسپاتیفای دست از شخصیسازی تجربهٔ کاربران خود برنمیدارد؛ مثلاً بهتازگی امکان جدیدی بهنام «Your time capsule» هم به اپلیکیشن اضافه کرده است: پلیلیستی از موسیقیهای نوستالژی بر اساس رفتار کاربر.
در TvTime هم کافی است چند سریال و فیلم را که دیدهاید، وارد کنید و به آنها امتیاز دهید؛ پس از آن، با کلی پیشنهاد روبهرو میشوید که باب دل شماست.
فیلم و کاراکتر موردعلاقهٔ خودتان را هم بگویید تا کاور شما شخصیسازی شود 🙂 خلاصه تمام این کارها باعث میشود حس ارزشمندی به کاربر القا شود.
۲ نوع داده در اختیارتان است:
پیشنهادم این است که هر ۲ داده را ترکیب کنید تا بهترین تجربهٔ شخصی را برای کاربرتان رقم بزنید.
۲ نمونه از اعلانها بر اساس رفتار کاربر را در تصویر زیر آوردهام؛ یکی یادآوری کرده است ۳ روز است آموزش زبان آلمانی را دنبال نکردهام و دومی هم خوانندهٔ موردعلاقهام را حدس زده است.
خیلیها مثل من، شخصیسازی اپلیکیشن (محیط و محتوای آن) را بهترین روش بازاریابی بازگشتی در اپلیکیشن میدانند.
ایده برای اپلیکیشنهای آموزشی: وقتی شما بعد مدتها از آخرین تمرین در دولینگو به این اپلیکیشن برمیگردید، ابتدا با خوشامدگویی از شما استقبال میکند و سپس میپرسد آیا میخواهد همان زبان قبلی را ادامه دهید یا نظرتان عوض شده است.
پس از آن، با توجه به اینکه مدتی نبودهاید، میپرسد حالا چقدر در روز برای یادگیری زمان دارید و در آخر دروسی را که گذراندهاید، مرور میکنید.
بیشتر بخوانید: ۸ مورد از بهترین روش های تبلیغ اپلیکیشن های آموزش زبان
شخصیسازی محتوا یک طرف، گوشدادن به کاربران اپلیکیشن طرف دیگر 🙂 چند کار مختلف میتوانید انجام دهید:
در بین نظرات، ممکن است با نارضایتیها و ناراحتیهایی برخورد کنید؛ ولی در این بین، شاید با نظراتی روبهرو شوید که از اپلیکیشن شما تعریف کردهاند و در کنار آن، به برخی مشکلات اشاره کردهاند.
به هر حال، مشکلات را لیست تا برای رفع آنها اقدام کنید. مسئلهٔ اصلی اینجاست که همیشه راه برای بهروزرسانی و بهبود وجود دارد.
به کامنتها و بازخوردهای کاربران حتماً پاسخ دهید تا بدانند شما واقعاً به بهبود علاقه دارید و برای آن تلاش میکنید. مثلاً شاید در حال حاضر، اضافهکردن امکانات مدنظر کاربران وجود نداشته باشد؛ به آنها اطلاع دهید.
نکته: هیچ نظر و بازخوردی را بدون جواب به حال خود رها نکنید؛ حتی نظرات منفی 🙂
تا اینجای کار با ۴ روش ریتنشن مارکتینگ برای اپلیکیشن آشنا شدید؛ ولی هنوز صحبتی از سلاح قدرتمندی بهنام پوش نوتیفیکیشن صحبت نکردهایم. بیایید ببینیم چه کمکی به ما میکند و چطور از آن بهره ببریم.
بیشتر بخوانید: ۶ روشتبلیغ اپلیکیشن آشپزیکه معجزه میکنند!
در روشهای قبلی، ایدههایی را با شما در میان گذاشتم که تا حدود زیادی با فعالیت کاربر در اپلیکیشن گره خوردهاند؛ ولی تکلیف کاربری که مدتهاست به اپلیکیشن سر نزده است، چیست؟ اینجاست که پای ارسال پوش نوتیفیکیشن، یکی از قدرتمندترین روشهای ریتنشن مارکتینگ برای اپلیکیشن به میان میآید.
ولی! یک ولی بزرگ در اینجا وجود دارد: باید از پوش نوتیفیکیشن بهشکل صحیح استفاده کنید یا اگر ۱ درصد هم قرار بود کاربر برگردد، دیگر نمیآید!
وقتی پوش نوتیفیکیشن بیربط را وقتوبیوقت ارسال کنید، کاربر عصبانی میشود و خیلی زود اپلیکیشن را پاک میکند؛ خیلیها نمیدانند چطور اعلانها را ببندند و اولین کار یعنی حذف اپلیکیشن را انجام میدهند.
خب، چه کنیم؟ به این قوانین پایبند باشید:
نکته: برای زمانبندی ارسال پوش نوتیفیکیشن، بهتر است به رفتار کاربر نگاه کنید. ببینید چه مسیری را طی میکند و یک برنامه برای ارسال آماده کنید. یک مثال خیلی ساده را ببینید:
فرض کنید کاربر از اپلیکیشن هر ۲ هفته یک بار خرید سوپرمارکتی میکند. این زمانبندی برای برگرداندن او خوب است:
اپلیکیشن TV Time را به خاطر دارید؟ بیایید چند مدل پیام آن را ببینیم:
یک نمونه از طاقچه هم ببینید و برویم سراغ دیگر استراتژی ریتنشن مارکتینگ برای اپلیکیشن 🙂
باید فرقی بین کاربری که درگیر اپلیکیشن شماست با کسی که فعال نیست، باشد. از طرفی، مردم دوست دارند پاداش بگیرند؛ اغلب آنها قبل از انتخاب اپلیکیشنهای فروشگاهی طبق تجربه و آمار، بررسی میکنند ببینند آیا فروشگاه آنلاین برنامهای برای مشتریان وفادار دارد یا نه!
برنامههای وفاداری به کاربران این حس را القا میکند که میتوانند با انتخاب شما در هزینهها صرفهجویی کنند. چه پاداشهایی را میتوان برای کاربران وفادار در نظر گرفت؟ بیایید چند نمونه ببینیم:
تخفیف مدتدار برای خرید بعدی در اپلیکیشن فروشگاهی شما
استراتژی بعدی هم دادن پاداش به کاربر بهازای اقدامی مشخص است. به نمونههای زیر نگاه کنید:
راه سوم هم دادن پاداش بهازای معرفی اپلیکیشن به دوستان است. با این کار هم کاربر فعلی را حفظ میکنید و هم کاربر جدید میگیرید 🙂 طبق تجربه، بهتر است این پاداش برای هر ۲ طرف – معرفیکننده و معرفیشونده – باشد؛ مثل کاری که تپسی میکند.
نکته: قبل از مشخصکردن پاداش و مشوق، تحقیقات بازار را انجام دهید تا با شخصیت کاربران اپلیکیشن آشنا شوید؛ تمام افراد به همهٔ مشوقها پاسخ مثبت نمیدهند و باید مطمئن شوید برنامه و استراتژی شما موثر است.
بیشتر بخوانید: بهترین روشهای بازاریابی پولی اپلیکیشن در سال ۱۴۰۲
طبق آمار، ۹۴ درصد عواملی که در برداشت اولیهٔ کاربر تاثیر میگذارند، به طراحی مربوط است. واقعیت تلخ است! کاربران اپلیکیشن شما را فقط با نگاهکردن به آن قضاوت میکنند.
پس برای طراحی کاربری (UI) جذاب، زیبا و خیرهکننده باید کمی پول و زمان خرج کنید؛ چراکه توجه کاربران را جلب میکند، علاقهمند میشوند و آنها را درگیر میکند. همان چیزی که شما میخواهید؛ غیر از این است؟
نکته: هر هدفی دارید – از خواندن محتوای اپلیکیشن گرفته تا سفارش شلوار در اپلیکیشن – هرقدر کمتر طول بکشد کاربر اقدامی انجام دهد، کمتر درگیر بار شناختی میشود.
بار شناختی به زبان ساده به این معناست که وقتی تعداد انتخابها زیاد باشد، تصمیمگیری برای فرد سختتر میشود.
به همین دلیل سعی کنید اطلاعات مهم را در یک «تا» یا همان Fold بگذارید و عناصر اضافی را پاک کنید. برای مثال، اینستاگرام در نسخههای قدیمی خود، هم آیکون و هم عنوان برای نوار پایینی گذاشته بود که در نسخههای بعدی، عنوان متنی را پاک کرد.
نکته: منظور از تا (Fold) چیزی که کاربر بدون اسکرولکردن روی صفحهٔ موبایل میبیند؛ از بالا تا پایین صفحهٔ موبایل.
ولی چرا؟ چون کاربر با آیکونها آشناست و میداند هرکدام برای چه کاری است. پس حذف عنوان متنی هر آیکون به کاهش بار و تمیزشدن رابط کاربری منجر میشد.
بیشتر بخوانید: در بازاریابی اپلیکیشن، نقش پوش نوتیفیکیشن چیست
گیمیفیکیشن یکی از روشهای ریتنشن مارکتینگ برای اپلیکیشن است که باعث میشود اپلیکیشن برای کاربران هیجانانگیزتر و جذابتر شود.
اپلیکیشنهای فروشگاهی و برخی بازیها اغلب از عناصر گیمیفیکیشن مثل چرخونهها (گردونهٔ شانس)، کوییزها، نوار پیشرفت فرایند خرید و سایر عناصر پویا استفاده میکنند.
اگر اپلیکیشنی در حوزهٔ زیبایی دارید، میتوانید به سراغ آزمونهای شخصیتشناسی بروید. این کوییز به شما اجازه میدهد کارهای زیر را همزمان انجام دهید:
یک نمونهٔ خیلی ساده هم از اپلیکیشن «ایرانسل من» ببینیم؟ کاربر برای گرفتن جایزه، هر روز به اپلیکیشن برمیگردد تا این تخممرغ را بشکاند 🙂 از طرفی، کاربر را به اضافهکردن شمارههای ایرانسلی دیگر خود هم ترغیب میکند.
«دولینگو» هم در این مسیر جلوتر از تمام اپلیکیشنها حرکت میکند؛ گیمیفیکیشن پایه و اساس این اپلیکیشن است. از نشانها (بج) و ماموریتهای روزانه تا نوار پیشرفت و آموزش بازیوار، همه ما را علاقهمند میکنند به اپلیکیشن هر روز سر بزنیم.
این موارد، نمونههای متفاوتی در حوزههای مختلف بود. شما باید ابتدا تمام مسیر کاربر را مرور کنید. پس از آن، ببینید کدام عناصر گیمیفیکیشن میتوانند شما را در این مسیر یاری کنند. چند ایدهٔ زیر را هم در نظر بگیرید:
برای برخی اقدامات مثل ورود روزانه، تمرین روزانه، ثبت نظر دربارهٔ محصول و تکمیل پروفایل پاداش در نظر بگیرید.
در اپلیکیشنهای آموزشی حس خوبی القا میکند که کاربر میداند نسبت به روز اول جلوتر است. در اپلیکیشنهای فروشگاهی هم مراحل خرید را میبیند و میداند چند قدم تا خرید محصول موردنظر فاصله دارد.
در اپلیکیشنهای ورزشی و فیتنس هم انگیزهٔ بیشتری به کاربران میدهد که برنامهٔ تمرینی خود را دنبال کنند.
کاربر را به انجام عملی مثل گرفتن عکس در کافه دعوت کنید و به آنها پاداش دهید.
بر اساس فعالیت کاربران به آنها یک نشان بامزه و جذاب بدهید. آنها باید بتوانند بجها (نشانها) خود را در پروفایل ثبت کنند. برای مثال، TV Time نشانهایی برای رایدادن به اپیزودهای سریال، بازیگران، تماشای سریال و… در نظر گرفته است.
این عنصر حس رقابت را در کاربران زنده میکند. آنها میتوانند ببینند نسبت به سایر کاربران در چه مکانی ایستادهاند 🙂
کوییزهای شما میتوانند چیز سادهای مثل مینیبازی باشد یا یک آزمون شخصیتشناسی. کاربر با انجامدادن کوییزهای ساده روزانه پاداش میگیرد.
بیشتر بخوانید: ۱۰ روش بازاریابی اپلیکیشن ورزشی و فیتنس
از دیگر روشهای ریتنشن مارکتینگ برای اپلیکیشن، استفاده از ظرفیتهای ایمیل مارکتینگ و بازاریابی پیامکی است. اگر هم سایت دارید و هم اپلیکیشن، کمپین باید بهشکلی طراحی شود که کاربر را به داخل اپلیکیشن هدایت کند.
بازاریابی پیامکی و ایمیل مارکتینگ به شما اجازه میدهند پایگاه کاربران خود را بر اساس معیارهای مختلف مثل جمعیتشناختی، رفتار یا علایق و ترجیحات دستهبندی کنید.
پس از آن، میتوانید ایمیلی مرتبط با هر گروه آماده و ارسال کنید. به این ترتیب، محتوای ایمیل و پیامک شما شخصیسازیشده میشود؛ یعنی محتوایی اختصاصی مطابق با نیازها و علایق مخاطب که وفاداری و حفظ کاربران را به دنبال دارد.
نکتهٔ مهم: فقط قرار نیست کد تخفیف یا پیشنهاد ویژه برای کاربران از طریق ایمیل و پیامک ارسال کنید. این ۲ کانال برای آموزش کاربر و ارسال محتوای موردنیاز برای کار با اپلیکیشن هم مفید است. در این حالت، مراحل سفر کاربر اپلیکیشن را در نظر بگیرید و برای هر مرحله، محتوایی اختصاصی ارسال کنید.
بهطور کلی، ایمیلها و پیامکهای زیر ایدههای خوبی برای حفظ کاربر است:
یک نمونه از اپلیکیشن «همراه من» ببینیم و برویم سراغ یازدهمین استراتژی ریتنشن مارکتینگ برای اپلیکیشن!
در مقالهٔ «بهترین راه افزایش نصب اپلیکیشن کدام است؟» به استفاده از ظرفیتهای شبکههای اجتماعی اشاره کردم؛ ولی اکانت شما در توییتر و اینستاگرام، گزینهٔ خوبی برای برگرداندن کاربران به اپلیکیشن است.
البته یک شرط دارد: کمپینها را بهشکلی طراحی کنید که کاربر مجبور شود یک بار دیگر به اپلیکیشن سر بزند.
برای مثال، دیجیکالا برای تشویق کاربران به بازگشت به اپلیکیشن، کمپین زیر را طراحی کرده است. البته این کمپینها هم به حفظ کاربر و هم به جذب کاربر جدید کمک میکنند.
استوریهای اینستاگرام هم برای تشویق کاربران به استفادهٔ مجدد از اپلیکیشن مفید است. شما میتوانید برخی ویژگیهای پنهان اپلیکیشن را با محتوای جذاب و هیجانانگیز پروموت کنید.
چند ایدهٔ ساده برای استوری:
سپس میتوانید تصاویری که کاربران از عملکرد خود در اپلیکیشن گرفتهاند، در ادامه منتشر کنید.
یکی دیگر از کمپینها هم کمپینهایی است که کاربران را به انتشار محتوای مرتبط با اپلیکیشن تشویق کنید. برای مثال، اسپاتیفای هر سال، آمار هر کاربر را به شکلی جذاب در اختیار او میگذارد. در انتها هم از او دعوت میکند آن را استوری کند 🙂
شما همچنین میتوانید ویژگیهای جدید اپلیکیشن خود را در شبکههای اجتماعی بهشکل جذابی مثلاً ویدئوی هیجانانگیز یا موشن گرافیک پروموت کنید تا کاربران به برگشتن تشویق شوند.
نکته: کاربران را در اپلیکیشن به دنبالکردن خودتان در شبکههای اجتماعی تشویق کنید تا با آنها همیشه در ارتباط باشید.
بیشتر بخوانید: بهترین روش های تبلیغ اپلیکیشن های پزشکیو سلامت را میشناسید؟
گزینهٔ پشتیبانی را از یاد نبرید! راههای مختلفی دارید:
بهترین حالت؟ ترکیبی از هر ۴ روش 🙂 بهطور کلی، وقتی کاربر به کمک نیاز ندارد، نباید تنها بماند یا اپلیکیشن شما را رها میکند.
مثلاً فرض کنید کاربری در اپلیکیشن فروشگاهی به مشکلی در پرداخت بخورد یا نداند چطور بهترین سایز را انتخاب کند. نبود شما در این لحظه به رفتن کاربر ختم میشود.
۲ نمونه از اپلیکیشن «بلوبانک» و «شاتل موبایل» را در تصویر زیر ببینید:
نکته: آیکون پشتیبانی را جلوی دست بگذارید تا کاربر بداند همیشه میتواند روی کمک شما حساب کند.
بیشتر بخوانید: نکاتی که باید در طراحی آیکون اپلیکیشن رعایت کنید
تجربهٔ مشتری به بهبود مداوم اپلیکیشن گره خورده است. اگر اپلیکیشن شما مثل گذشته ارزش چندانی برای کاربر نداشته باشد، آن را رها خواهد کرد.
اینجاست که فروش مکمل و بیشفروشی به کمک شما میآیند. شما میتوانید از ایدههای زیر استفاده کنید:
برای مثال، «بانیمد» گزینهای بهنام «ست پیشنهادی این کالا» را در اختیار کاربران خود گذاشته است. به این ترتیب، کاربر میتواند ببیند این لباس را میتواند با چه چیزهایی بپوشد و به خرید بیشتر ترغیب شود.
رسیدیم به آخرین ایده و تکنیک استراتژی ریتنشن مارکتینگ برای اپلیکیشن!
بیشتر بخوانید: طراحی سفر کاربر در اپلیکیشن در ۸ مرحله
بله، اپلیکیشن شما مخصوص موبایل طراحی شده است؛ ولی خیلیها دوست دارند از آن همزمان در کامپیوتر و گوشی استفاده کنند.
برای مثال، فیلیمو علاوه بر نسخهٔ موبایلی خود، اپلیکیشنهایی برای دسکتاپ و تلویزیونهای هوشمند طراحی کرده است تا کاربر بتواند در همهجا به محتوای فیلیمو دسترسی داشته باشد.
اگر چنین شرایطی را برای کاربران خود فراهم کردید، ۳ مسئله را حتماً در نظر بگیرید:
اگر دیدید کاربری پس از استفاده از نسخهٔ موبایل، به آن برنگشته است و تمام کارها را از طریق نسخهٔ دسکتاپ انجام میدهد، حتماً علت را جویا شوید. ببینید چه چیزی باعث شده است که دیگر از اپلیکیشن موبایلی شما استفاده نمیکند.
خب، کار ما با ۱۴ روش مختلف تمام شد! تحقیقات بازار، شناخت مخاطب هدف اپلیکیشن و طراحی پرسونای مخاطب اپلیکیشن در انتخاب بهترین استراتژی ریتنشن مارکتینگ برای اپلیکیشن کمک میکنند.
با این حال، شما میتوانید با کمک تست A/B، ببینید کدام استراتژی و تکنیک نتیجهٔ بهتری رقم میزند. این تست بهترین راه برای این است که بهجای پیشرفتن بر اساس فرضیات، بر اساس واقعیت جلو بروید.
بیشتر بخوانید: راههای رسیدن به درآمد تبلیغات درون برنامه ای در ایران!
علاوه بر تمام روشهای ریتنشن مارکتینگ برای اپلیکیشن که در این مقاله بررسی کردیم، جا دارد به یک موضوع مهم اشاره کنم:
هدف اصلی شما از بازاریابی اپلیکیشن، باید جذب کاربران وفادار و کاربرانی که با اپلیکیشن کار کنند، باشد.
شاید با کمپین نصب اپلیکیشن پرزرقوبرق بتوانید افراد زیادی را جذب کنید؛ ولی ناهماهنگی بین پیشنهادات و وعدههای شما با تجربهای که در واقعیت رقم میخورد، فقط باعث میشود تعداد افراد بیشتری اپلیکیشن شما را پاک کنند.
از طرفی، این مسئله به شهرت شما هم آسیب جدی وارد میکند. در کنار این موضوع، شما باید بدانید وقتی مخاطب هدف خود را نشناسید، کسی را جذب میکنید که به اپلیکیشن شما اصلاً نیاز ندارد یا ارزش چندانی برای شما به دنبال ندارد.
خوشحال میشوم نظرات شما را دربارهٔ مقاله بدانم 🙂 همچنین در بخش نظرات بنویسید به نظر شما، بهترین روش بازاریابی بازگشتی در اپلیکیشن چیست؟
منابع:
Miquido | qualaroo | moengage | magenative